ایلینایلین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

دختر ناز مامان

یکی یدونه مامان و بابا

توپولوی مامانی سلام .اول از همه یک عذر خواهی بهت بدهکارم اخه این روزها از بس بی حالم که نمی تونم خاطراتت رو بنویسم .تا یه ماه دیگه ابجی خوشگلت به دنیا می یاد اما هنوز نتونستم یه اسم واسش انتخاب کنم هیچ اسمسی به نظرم  قشنگ نمی یاد  به نظر شما دوستان وبلاگی خوبم چه اسمی واسه دختر م بگیرم که با اسم ایلین هم خوانی داشته باشه حالا نوبت عشق مامانه.  که از شیطونیهات  بگم  البته شما زودتر از من دست به کار شدی تا واسه ابجی کوچولوت اسم انتخاب کنیمیگی اسمشو بذاریم انیا یا اینار  .  جدیدا دیگه با عروسکهات بازی نمیکنی صبح حا که از خواب بیدار میشی میگه نی نی را از شمتت بیرون بیار منم بهت میگه هنوز کوچولویه باید ...
8 مرداد 1393

بدون عنوان

امروز روز هشتم ماه رمضان سال 93 است و منو شما با هم رفته بودیم دکتر .خیلی خوشحال بودی اخه بهت گفته بودم قراره صدای نی نی را بشنویم و شما خیلی ذوق می کردین خودمم خیلی عجله دارم که زودتر صورت ما هشو ببینم خیلی بهم فشار میاد با این همه وزن اضافه و رسیدگی به شما و کارهای خونه تو گرمای تابستون نمی دونم چطور طاغت بیارم خیلی شیطون شدی دیگه نمی دونم چطور از پست بربیام هر کار میکنم باز یه ساز  دیگه می زنی هر وقتم خبری ازت نیست یعنی یه جایی از خونه داری خرابکاری میکنی از دستت دیگه جای سالمی روی دیوار نمونده ولی با تمام این کارها عاشقتم  اینم عکسای دخترم در فصل بهار با حاجیشون رفتیم جنگل شما هم رفتین کنار بابا حاجی دراز کشیدین و حرکات...
15 تير 1393

فرشته اسمونی

عشق مامان سلام نمیدونم  الان که اینو میخونی چند سالته دلم میخواد بدونی که تنها دلیل زندگی من تویی عاشقتم خیلی زیاد .از خدا فقط خوشبختی شما را میخوام عروسی عمو سلیمانه اما از شما  قشنگتر کسی را ندیدم فدای این زستهای نازت بشم عروسک خوشگلم              شب حنا بندون  عمو ته خونمون مراسم بزن و بکوب بود واسه همین از همه دیرتر رفتیم خونه زن عمو واسه مراسم حنا بندون صورتتم حسابی پشه خورده                                         شب عروسی تا عموتو دیدی رفتی طرفش  تو جایگ...
7 تير 1393

بهار 93

به نام خدا عزیز دلم سلام خیلی وقته نتونستم بیام برای وروجک خوشگلم از شیرین کا ریهاش بگم هوا هم روز به روز داره گرمتر می شه و مامانتم روز به رو تنبل تر نی نی کوچو لو هم روز به روز بز رگتر می شه مثل ابجیشم شیطونه  می خوام عکس های سومین بهار نفسمو بذارم                                                                خونه ابجی سوینیم شما هم که تا دلت بخواد با به ابجیت زور می گی                          &nb...
8 خرداد 1393

شیرین زبونیهای دخترم

عزیز دلم اینقدر ناز حرف میزنی که همه از نوع حرف زدنت خوششون میاد مثلا چند روز پیش خونه زندایی من بودیم بچه ها هم بیرون بودند اومدی به من گفتی    مامانی عسل من دفشم تو با دوستام بازی تنم هر موقع کار اشتباهی میکنی اجازه نمیدی که دعوات کنیم سریع دست پیش میگیری میای به من میگی مامانی کار بد کردی یا لوپام و می گیری و با حالت اخم دعوام میکنی الانم که عروسکت و اوردی سرم داد میزنی می گی نی نی عسل و بگیر یه حولم دورش پیچیدی که سرما نخوره چند شب پیش خونه مامان روقی بودیم شما میگین شکمم درد میکنه با روسری ببند حالا که میبندیم دور میزنی می گی نی نی دارم ب به نی نی بودنم خیلی علاقه داری مدام خودت و نی نی میکنی یا از ما میخوای خو...
4 خرداد 1393

شیرین کاریهای ایلینم

سومین زمستان دختر نازم هم شروع شد شیطونیهاتم روز به روز بیشتر میشه از همه چیز واسه خودت بازی میسازی حتی ار جارو کردن خونه                همیشه در جاهای غیر معمول میخوای باشی هر جه قدر هم به شما سخت بگیرم فایده نداره با عروسکاتم دیگه بازی نمیکنی جاش با مجسمه و ظرف و   ...... هر چیز جدیدی که گیر بیاری بازی میکنی                                      لای مبل گیر کردی اخه چقدر بلا شدی                        &...
26 فروردين 1393