ایلینایلین، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

دختر ناز مامان

تولد 1 سالگی ایسا گلی

نانازم دیگه 1 ساله شدی بابا سلمانتم خودشو ب تولد دختر گلش رسوند ک همه خانواده در کنار هم باشیم دخترم شما توی 9 ماهگی دندونات در اومد دو تا پایین و دو تا هم بالا البته الان ک 13 ماهته 6 تا دندون داری 11 ماهگی س پا رفتی و بعد یک سالگیتم راه افتادی الانم ک حسابی فرز شدی و مدام وسیله ها را دست میزنی مامان و بابا را خیلی خوب میگی بوس کردنم یاد گرفتی از بازی دالی هم خیلی خوشت میاد ی خورده هم شکمویی مخصوصا اگه سفره ببینی عاااااااااااشقتم ​             ...
27 مهر 1394

ایلین.ایسا

خوشگلای من روز بروز بزرگتر میشین و بیشتر شبیه همدیگه میشین ایلین الان توی 4 سالگی هنوز بعضی از کلمات رو اشتباه میگه مثلا ب خاله نسرین میگه نرسین یا کلمه ک را د میگه مثلا ب کوثر میگه دو سر  ک همرو ب خنده میندازه زبونت خیلی شیرینه عزیززززززم   خاله بابا جونتو از مکه اومده میخایم بریم اونجا ایسا گلی را هنوز اماده نکردم ببخشید ک یخورده نامرتبی عزیز دلم روی دست چپت ی خالی هست ب اسم همامزیوم.ک ب مرور زمان خودش محو میشه    روز اول مهد دخترمه ک اونجا اریا جون و دیدی و خیلی خوشحال شده بودی دختر خوشگلم تو...
27 مهر 1394

عید 1394

g aعزیزم دیگه وارد سال جدید شدیم  ایسا جونم 6 ماهشه    ایسا جونو همه دوست دارن و خیلی بهش توجه میکنن ولی توی فامیل ابجی سبا دختر عموی من بیشتر از همه بهت توجه میکنه و خیلی دوست داره و     اولین روز سال جدید دور از بابایی     دلم میخاد بخورمت بس ک جیگری       ایلین جون با این حرکت هممونو سوربرایز کرد مثل اینکه از تلویزیون دیده بودی.بدن خیلی انعطاف بذیزی داری                بابا جونت تازه از تهران اومده.حالا تمام خانواده در کنار همیم و چ حس خوبیه با هم بودن           ...
25 مهر 1394

بزرگ شدن دخترام

 سلام خوشگلای من .ایلین جون ا الان حتما اونقدر بزرگ شدی ک بتونی خودت نوشته هامو بخونی ازت میخام ک همیشه حواست ب ابجی کوچولوت ایسا گلی باشه . هرگز همدیگر را تنها نذارید و همیشه یارو یاور همدیگه و مایه دلگرمی همدیگه باشیدچ ما باشیم چ نباشیم تما زندگی من و بابایی در وجود شما خلاصه میشه عاشقتونم ی دنیا بوس بوس  حالا عکساتون                     /R  BHMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMK;FV                               ایسا گلی تقریبا سه ماهشه ب اتفاق بابایی . ابجی...
24 مهر 1394

فرشته های کوچک مامانی

خیلی دوستون دارم اول از همه میخام بگم ک مامانی عاشقتونه  الان ک دارم این.رو مینویسم ایلین جونم توی جهار سالگیشه و ایسا گلی یک سالشه                           ...
19 مهر 1394

ای سا گلی

سلام عزیزم الهی که مامانی فدای شما دختر ناز بشه شرمنده ام خیلی زیاد  می دونم که تغریبا یک ماه که چیزی ننوشته ام اخه ااز دست دو تا دختر نازو شیطون وقتی واسه مامانی نمونده میخوام اول از همه از یک صبح قشنگ و به یاد ماندنی واست بگم روزی که ایسا جون به دنیا اومد خیلی بیمقدمه و غیر منتظره، انگار که خیلی عجله داشتی یه ماه زودتر از موعد مقرر که 4 مهر بود،وبا اومدنت دوباره خونمون پر از شادی شد 6 شهریور 93 ساعت  6 و 50 دقیقه صبح  به دنیا اومدی درست همون روزی که عقد عموت بود روزی که مصادف بود با روز دختر و چه روز به یاد ماندنی شد برای تمام اعضای خانواده، وقتی اولین بار دیدمت چشات باز بود و نگاهم میکردی و من اشک شوق میریختم...
15 مهر 1393

یکی یدونه مامان و بابا

توپولوی مامانی سلام .اول از همه یک عذر خواهی بهت بدهکارم اخه این روزها از بس بی حالم که نمی تونم خاطراتت رو بنویسم .تا یه ماه دیگه ابجی خوشگلت به دنیا می یاد اما هنوز نتونستم یه اسم واسش انتخاب کنم هیچ اسمسی به نظرم  قشنگ نمی یاد  به نظر شما دوستان وبلاگی خوبم چه اسمی واسه دختر م بگیرم که با اسم ایلین هم خوانی داشته باشه حالا نوبت عشق مامانه.  که از شیطونیهات  بگم  البته شما زودتر از من دست به کار شدی تا واسه ابجی کوچولوت اسم انتخاب کنیمیگی اسمشو بذاریم انیا یا اینار  .  جدیدا دیگه با عروسکهات بازی نمیکنی صبح حا که از خواب بیدار میشی میگه نی نی را از شمتت بیرون بیار منم بهت میگه هنوز کوچولویه باید ...
8 مرداد 1393

بدون عنوان

امروز روز هشتم ماه رمضان سال 93 است و منو شما با هم رفته بودیم دکتر .خیلی خوشحال بودی اخه بهت گفته بودم قراره صدای نی نی را بشنویم و شما خیلی ذوق می کردین خودمم خیلی عجله دارم که زودتر صورت ما هشو ببینم خیلی بهم فشار میاد با این همه وزن اضافه و رسیدگی به شما و کارهای خونه تو گرمای تابستون نمی دونم چطور طاغت بیارم خیلی شیطون شدی دیگه نمی دونم چطور از پست بربیام هر کار میکنم باز یه ساز  دیگه می زنی هر وقتم خبری ازت نیست یعنی یه جایی از خونه داری خرابکاری میکنی از دستت دیگه جای سالمی روی دیوار نمونده ولی با تمام این کارها عاشقتم  اینم عکسای دخترم در فصل بهار با حاجیشون رفتیم جنگل شما هم رفتین کنار بابا حاجی دراز کشیدین و حرکات...
15 تير 1393